بهانه

متن مرتبط با «آداب و رسوم عجیب» در سایت بهانه نوشته شده است

خوب باش

  • خدا به آدمها عشق داده تا ازش بدرستی استفاده کنند، اگه ازش بدرستی استفاده نکنیم،درست مثل یه آدم بیهوده و اضافی هستیم که فقط جای آدم خوب ها رو تنگ کردیم.زیادی خوبی کردن باعث کوچیک شدن نیست ولی خوب بدون با خودش بزرگی میاره، واسه بزرگ بودن باید زیادی خوب بود .آدما همه برای یه چیزی آفریده شدن، منتها یک عده خودخواه، غرورشون اجازه نمیده اون ذات خوبشون بروز کنه و همیشه تو سایه می مونه، و باعث تاریکی دنیا میشن، بیاید از سایه بیرون بیام و به روشنایی بوسه بزنیم.زندگی برای یه ادم معمولی همیشه یه ارزش داره و اون اینه که اگه فرداها بیاد مگه قراره چی بشه، ولی برای کسی که هدف داره و میتونه کاری بکنه که حتی یک نفر ازش نفع ببره، واقعا ارزشمند هستبیایید بهم آسیب نزنیم، لایق هم باشیم از هم جدا نباشیم بیایید عشق بورزیم و برای در کنار هم بودن تلاش کنیمآدما این روزها به اندازه کافی درد میکشند، بیاید نمک روی زخم هم نپاشیمما همه یه جور تو زندگی گرفتار شدیم، بیایم دیگه تو زندگی علت گرفتاری هم نباشیم دنیا اگه دستش برسه، به همه یه اندازه عشق می‌ورزد، این ما آدما هستیم که عشقو از هم دریغ میکنیم، پس بیاید همه بهم عشق بورزیم، تا دنیا عاشقانه های خودشو برامون بفرسته رو زمیندوست داشتن بزرگترین برکت هست بیاییم این برکت رو، ارزانی این روزهای پر از ناامیدی کنیمبرای بودن در کنار هم، برای فردا شاید همین الان هم دیر باشه، بیایید از همین لحظه، لحظه ها رو در کنار هم به فرداها بسپاریم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • ‏عباس معروفی، نویسنده سمفونی مردگان درگذشت

  • در سمفونی مردگان، شاعرانگی انسان ایرانی به سودجویی و رانت‌خواری و طمع او می‌بازد. این اثر از این نظر بیانگر سوداگری در سال‌های بعد از انقلاب و مهم‌ترین اثر یکی از شناخته شده‌ترین نویسندگان تبعیدی ایران است.عباس معروفی، نویسنده تبعیدی ایرانی که آثاری مانند سمفونی مردگان و پیکر فرهاد از او به جای مانده، در پی ابتلا به بیماری سرطان، دور از وطن، در برلین درگذشت. او سالیانی هم با رادیو زمانه همکاری می‌کرد. جایزه قلم زرین زمانه و همچنین مجموعه‌ای آوایی از داستان‌خوانی‌هایی در آرشیو زمانه حاصل تلاش اوست.معروفی در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. او در رشته نمایشنامه‌نویسی از دانشگاه تهران لیسانس گرفت، پس از آن به مشاغل گوناگون روی آورد، از کارگری گرفته تا روزنامه‌نگاری و معلمی.معروفی مدتی با مجله �اتحاد جوان� همکاری داشت و چند شماره از فصلنامه �آهنگ� به همت او درآمد. اما دیرپاترین کار مطبوعاتی‌اش انتشار ماهنامه ادبی �گردون� بود که در ۱۳۶۹ آغاز شد و تا ۱۳۷۴ ادامه یافت و سپس چند شماره‌ای هم در تبعیدگاه او در سال‌های اقامتش در شهر کلن منتشر شد.نخستین مجموعه داستان معروفی با نام �پیش روی آفتاب� (۱۳۵۹) منتشر شد. چند نمایشنامه نوشت که اغلب آن‌ها روی صحنه رفت: �آن شصت نفر، آن شصت هزار� (۱۳۶۲)، �تا کجا با منی؟ و رگ� (۱۳۶۶)، �دلی بای و آهو� (۱۳۶۷).آن‌گاه در داستان‌های کوتاه �مجموعه آخرین نسل برتر� (۱۳۶۵) با گوشه چشمی به طنز، مضمون‌های اجتماعی و مویه بر خاطرات و عزیزان از دست رفته را دستمایه آفرینش هنری قرار داد. مجموعه �عطر یاس� را در سال ۱۳۷۰ در آمریکا منتشر کرد. �دریاروندگان جزیره آبی‌تر� (۱۳۸۲) گزینه‌ای از مجموعه داستان‌های اوست.در سال ۱۳۶۸ رمان �سمفونی مردگان� را درباره روشنفکر رمانتیکی نوشت , ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • دیر بود ولی دیروز خیلی چسبید

  • یه وقتایی که همه تلاشتو میکنی تا به خواسته ات برسی ولی هر کاری میکنی دست نیافتنی تر میشه، سالها تلاش و سخت کوشی برای خواسته های معقول زندگی به امید اینکه آینده نامعلوم بسازی، و جبران همه روزای گذشته باشه، ولی اینقد دیر بهش میرسی که وقتی بدستت میاد خیلی برات لذت بخش نیست، حداقلش برا من اینجوری بود، و البته یک نوع تراژدی غم انگیز تو اون لحظه که چقدر از سال‌های عمرت تلف شد و وقتی که بهش نیاز داشتی بدستش نیاوردی، و درست وقتی که هم ناامیدی مکرر هم بی خیالی درد آور هم مهم نبودن ساختگی ذهنی از شکست های پی در پی باعث بی حس بودن به موفقیت میشه.اینو خواستم بگم بر خلاف تمام دوران درس خواندنم که هیچگاه درسی را چند بار امتحان نمی‌دادم چون همیشه بار اول و خیلی کم بار دوم با نمره بالایی قبول میشدم و بعد که دوران دانشگاه بود و تا مقطع ارشد با همان اولین آزمون پشت سر گذاشتم این شائبه برام پیش اومد که میتونم آزمون های نظام با همون بار اول آزمون دادن قبول بشم، ولی زهی خیال باطل بود ، برخلاف تصورم از سال ۹۱ تا ۱۴۰۰ با سالی دوبار شرکت در آزمون و هر سری در  ۲ ازمون اجرا و نظارت و گاهی طراحی با حساب کتاب کمی بالا و پایین تقریبا نزدیک ۳۰ بار آزمون دادن تازه وقتی سال گذشته در دو آزمون نظارت و اجرا قبول شدم ، شاید باور نکردنی باشه هیچ حسی به این قبولی نداشتم بماند بلکه وقتی دوستان بهم تبریک میگفتن خنده م می‌گرفت و شروع به مسخره کردن خودم میکردم که شاخ قول که نه بلکه انگار شاخ آفریقا شکستم، و قیافه دوستانم از همه خنده دار تر بود چون بعضیاشون در حسرت قبولی بودن...این بماند تا روز لذت ماه ها گذشت تا روز موعود رسید و همچنان بی تفاوت نسبت به قبولیقبل از عید با اعلام سازمان برای تحویل مدارک ب, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها