نامه اول

ساخت وبلاگ
#-دلم-سوخت-برایش

تمام شبا را نخوابیده بود تا برایم نامه بنویسد 

از این همه دوری از این همه غصه و جدایی گلایه داشت 

برایم نوشته بود که خاطرخواهم بوده و دلش با آن همه*دل مشغولی باز تنها یادی که آرامش میکرد یاد من بود 

برایم از دلتنگی هایش از بی قراری هایش از اشتباهاتش از حرفای ناگفته از روزی هزار بار دوستت دارم های ناگفته اش برایم نوشته بود 

نوشته بود مغرور بوده و هرگاه که خواسته است بگوید

دوستم دارد دلش لرزیده و زبانش بند آمده و*نتوانسته تا امشب که در هر سطرش ابتدا و انتهانوشته دوستت دارم اینگونه بدون زبان بند آمدن

#-بگوید-دوستت-دارم

نوشته بود دلش فقط مرا میخواهد و این غیر ممکن است

جایی از نامه انگار پشیمان شده بود از نوشتن نامه

و بجای تمام حرف هایش نقطه چین گذاشته بود 

دلم سوخت برای نوشته های کج وماوج

 شده اش

که 

 انگار نشان از سوی کم چشمانش و خستگی عمیق درونیش بود 

خدا میداند آن لحظه دست دلش لرزیده بود یا دست

 پرعشقش که قلمش بر روی ورق لغزیده بود و 

کم رنگ و بی جان 

با تمام عشق نوشته بود دوستت داشتم 

ولی افسوس این نامه آخر 

#آن دوستت دارم های آخری 

آن دیدار آخری غریبانه  

همه شدن

#اولین دوستت دارم هایش  

هم دوستش دارم های آخرم

بهانه ...
ما را در سایت بهانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a13600703d بازدید : 138 تاريخ : يکشنبه 4 تير 1396 ساعت: 14:06