عروسک شکسته

ساخت وبلاگ
کمی بی حوصله و خسته 

رو برویم پوست و استخوانی با رنگ پریده نشسته بود

به نیمکت لم داده بود انگار آنقدر خسته بود که حتی متوجه نشده بود مانند ژله روی نیمکت ولو شده

روی زمین وسط دو پایش محکم کیسه گل سرها و عروسک های دست سازش و ساعت های پلاستیکی بچه گانه را چسبیده بود

هم خواب بود هم بیدار

شاید هم خیلی وقت هست چیزی نخورده

با صدای هر قدم از دور از خواب میپرد و چشمان نیمه بازش را به کیسه اش میدوزش

نگاهش به من می افتد که در حال عکاسی با دوربین قدیمی از دریاچه هستم

نزدیک غروب هست

 از موج روی آب و نم نم باران لذت میبرم و دعا میکنم باران به این زودی بند نیاید

او با بارش اولین قطره باران روی صورت نحیف و سوخته اش غمگین و عصبی میشود

دخترک بدنبال پاره ای نان و جای خواب برای خوابیدن روزها را با عروسک های پلاستیکی صبح میکند 

من بدنبال عکس های فانتزی یک روز بارانی قشنگ برای وبلاگم

آیا برای دخترک عروسک فروش امروزش، مثل روز من قشنگ هست

کنار دریاچه هوایش بارانیست ، مثل دل دخترک 

سایه ح

بهانه ...
ما را در سایت بهانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : a13600703d بازدید : 253 تاريخ : جمعه 8 تير 1397 ساعت: 21:08