مدتی هست به سرم زده زندگی را تعطیل کنم، کفش های پاره همیشگی را آویزان کنم
کمی عقب نشینی کنم از زندگی یا شاید اصلا استعفاء بدم از این دو روز مونده از زندگی
کمی مرخصی استعلاجی بد نیست برای خودم ، دور شدن از آدما و استراحت مطلق
کمی خواب عمیقتر و کمی بیداری کمتر فکر نکردن و کمتر توجه کردن
بیخیالی بیشتر و حرص خوردن کمتر ، شاید این بهتر باشد
مگر زندگی چند روز مثل امروز داره یا چند شب مثل امشب همیشگی می ماند
مگر همین چند شب پیش نبود که شب بخیر گفتی و دیگر هیچوقت بعد آن آخرین شب بخیر هرگز شبی برایم باقی نگذاشتی تا دوباره آن ساعت و ساعت های دیگر و شب های دیگر شب بخیر بگویی
حالا که فرصت ها یکی پس از دیگری سقوط میکنن و من دیگر هرگز صاحب این خانه و تو نیستم
همین امشب استفعای خودم را از زندگی اعلام میکنم و جای خودم را به تو و انتخابت میدهم تا هرکس را که دلت میخواهد بجای من بگذاری ..
بهانه ...
برچسب : نویسنده : a13600703d بازدید : 169